Little Girl Lyrics
Little girl kisses her mom
Tells her I love you
Holds on to her neck
Little girl doesn't have much
She walks with a smile
She's so full of life
But she cries in the night
Just to try to hold on
No one can hear her
She's all alone
This little girl closes her eyes
All that she wants
Is someone to love
Someone to love
Little girl
She's all grown up
Oh she's getting fevers
She's a big star
Oh little girl
Fights with her mom
Can't believe money
Changed who she loved
And she cries in the night
Just to try to hold on
But no one can hear her
She's all alone
This little girl closes her eyes
All that she wants
Is someone to love
Someone to love
She cries in the night
Just to try to hold on
No one can hear her
She's all alone
This little girl closes her eyes
All that she wants
Is someone to love
Someone to love
To love
Someone
Enrique " little girl "lyricشهسواری به دوستش گفت:"بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم.می خواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستور دهد و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمیکند".
دیگری گفت :موافقم اما من برای اثبات کردن ایمان می آیم.
وقتی به قله رسیدند شب شده بود.در تاریکی صدایی شنیدند:"سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید و آنها را پایین ببرید".
شهسوار اولی گفت:"می بینی؟بعد ازچنین صعودی او از ما می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم!محال است که اطاعت کنم".دیگری به دستور , عمل کرد.وقتی به دامنه کوه رسیدند هنگام طلوع بود و انوار خورشید سنگهایی که شهسوار مومن با خود آورده بود , روشن کرد.آنها خالصترین الماس ها بودند.
هان مشو نومید چو واقف نه ای سر غیب باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
پاهایم خسته و راه بی پایان آیا سرانجامی هست . وجودم تمنای لحظه ای آسایش و روحم تمنای لحظهای آرامش را دارد . اما باید تا جایی که میتوانم بروم شاید من اولین کسی باشم که به این راه بی پایان , پایان دهم.
غروب خیلی زیباست نمی خواهم تمام شود.احساس دلتنگی ندارم , مخاطبی نیست پس وجودی هم نیست , کلمات با مخاطب معنی می گیرند .
می خواهم صحرای دیدگانم را آبیاری کنم شاید جوانه ای به امیدی دل از خاک بیرون آرد و به کلمات بی معنی ام , معنی دهد شاید!
انسان با انسانها و محبت با عشق و تنفر با بیگانگان و کلمات با مخاطب معنی می گیرند.
من عدمم چون وجودی نم تواند مرا بپذیرد.حالا می فهمم خدا چقدر تنهاست زمانی که همه پرستشش می کنند ولی ... .
هادی ۸۶/۸/۲۷