پاهایم خسته و راه بی پایان آیا سرانجامی هست . وجودم تمنای لحظه ای آسایش و روحم تمنای لحظه ای آرامش را دارد . اما باید تا جایی که میتوانم بروم شاید من اولین کسی باشم که به این راه بی پایان , پایان دهم.
ادامه...
نمی دانم جرا امشب آسمان اینقدر آفتابی است. شاید خدا به قلبهای مردمان این شهر نفس امید دمیده . شایدباران نور رحمت اوست که برشانه های رهگذری مینشیند یا شاید یکی از بندگانش را ملائک با خود به دیار باقی میبرند. هرچه هست زیباست