شعر" ولایت" از مرحوم آقاسی

الا مسها که در گرد و غبارید

 
به اکسیر ولایت دل سپارید


طلا آنوقت طلای ناب گردد

 
که در حرم ولایت آب گردد


نماز بی ولایت بی نمازیست


تعبد نیست نوعی حقه بازیست


ولایت چیست در خون قوطه خوردن


کلید سینه بر مولا سپردن


حسین ابن علی در خون شناکرد


مرا با این حقیقت آشنا کرد


ولایت بی بلا معنا ندارد


نجف بی کربلا معنا ندارد


ولی ظاهر وباطن کجایی


نقاب از چهرخود کی میگشایی


بیا موعود هنگام قیام است


جهان مجذوب یه جو التیام است


زمان لبریز شوق و انتظار است


زمین بر رجعتت امیدوار است


بیا امشب شب قدر است مارا


علم دار تو در سطح است مارا

 

 

6611163145243331214584921504712625217641.jpg

 

 

511995073254225166137163722171561872549930.jpg

برگشتم

 سلام  

بزودی وبلاگ رو باز بروز میکنم 

مدتی بود نبودم , حالا که باز اومدم 1 شعر میینویسم فعلا داشته باشین تا... 

 

آیینه چون نقش تو بنمود راست         خود شکن آیینه شکستن خطاست