دانلود آهنگ نمی دانی از حسین کشتکاری

سلام 

چند پست قبل متن آهنگ نمی دانی از حسین کشتکاری رو گذاشته بودم . انگاری دوستان از این اهنگ خوششون اومده . واسه همین من هم لینک دانلود اهنگ رو اینجا گذاشتم 

 

 

دانلود   - Download Hossein keshtkar

http://rapidshare.com/files/232994391/Hossein_Keshtkar_-_Nemidani.zip 

حجم: 5mb تقریبا 

کــلبه کوچــک

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»
صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.
مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»
آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست، حتی در میان درد و رنج.
دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.
برای تمام چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند پاسخ مثبتی دارد،
تو گفتی «آن غیر ممکن است»، خداوند پاسخ داد «همه چیز ممکن است»،
تو گفتی «هیچ کس واقعاً مرا دوست ندارد»، خداوند پاسخ داد «من تو را دوست دارم»،
تو گفتی «من بسیار خسته هستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو آرامش خواهم داد»،
تو گفتی «من توان ادامه دادن ندارم»، خداوند پاسخ داد «رحمت من کافی است»،
تو گفتی «من نمی‌توانم مشکلات را حل کنم»، خداوند پاسخ داد «من گامهای تو را هدایت خواهم کرد»،
تو گفتی «من نمی‌توانم آن را انجام دهم»، خداوند پاسخ داد «تو هر کاری را با من می‌توانی به انجام برسانی»،
تو گفتی «آن ارزشش را ندارد»، خداوند پاسخ داد «آن ارزش پیدا خواهد کرد»،
تو گفتی «من نمی‌توانم خود را ببخشم»، خداوند پاسخ داد «من تو را ‌بخشیده ام»،
تو گفتی «من می‌ترسم»، خداوند پاسخ داد «من روحی ترسو به تو نداده ام»،
تو گفتی «من همیشه نگران و ناامیدم»، خداوند پاسخ داد «تمام نگرانی هایت را به دوش من بگذار»،
تو گفتی «من به اندازه کافی ایمان ندارم»، خداوند پاسخ داد «من به همه به یک اندازه ایمان داده ام»،
تو گفتی «من به اندازه کافی باهوش نیستم»، خداوند پاسخ داد «من به تو عقل داده ام»،
تو گفتی «من احساس تنهایی می‌کنم»، خداوند پاسخ داد «من هرگز تو را ترک نخواهم کرد»،

احترام به قناری

 

ما تو جامعه ای زندگی میکنیم که خیلی ها خیلی کارها میکنن ولی به رخ کسی نمیشکن و از هیچ کس به خاطر این کارشون درخواستی نمیکنن ولی ماها وقتی بهشون میرسیم بجای اینکه ازشون به خاطر کاراشون تشکر کنیم بازهم ازشون طلبکار میشیم . شاید این به خاطر کم فهمی ماهاست . ۱ شعر از سعدی هست که بیانگر این عکسه 

سگی را لقمه ای هرگز فراموش        نگردد ور زنی صد نوبتش سنگ 

وگر عمری نوازی سفله ای را            به کمتر چیزی آید با تو در جنگ 

هستن خیلی از جانبازان جنگ که نه تا حالا از سهمیه های خاصی که واسشون در نظر گرفته شده استفاده کردن و نه اینکه منت به سر کسی گذاشتن حالا اگه کسی هم از این جمع از سهمیه ای واسه خودش استفاده کرده که کار اشتباهی نکرده .چند سال تو جبهه واسه دفاع از ما جنگیده حقش هم هست که بهش خدمت کنیم . شما فکر کنین چقدر منابع مادی میتونه جای ۱دقیقه نفس کشیدن آرام رو واسه ۱جانباز رو بگیره؟ فقط تشکر و احترام ماهاست که میتونه کمی از دردشون رو کم کنه 

کسایه دیگه ای هم هستن که تو جبهه های علمی و فرهنگی دارن به ما خدمت میکنن ولی ما خبر نداریم. یاد نظریه قناری  کورت ونه کات افتادم   که میگه: 

  کارگران در معادن ذغال سنگ قناری در قفس میگذاشته اند تا آواز بخواند و هر وقت گاز متصاعد شده از حد مجاز میگذشت اول قناری ساکت میشد وطفلی  زود خفه میشد در این صورت کارگرها از سکوت معدن و قناری میفهمیدند خطری در شرف وقوع است و سراسیمه معدن را ترک میکردند 

حالا هم خیلی ها تو جامعه ما نقش قناری رو بازی میکنن. 

 

 برای همه ی قناری های این سرزمین آرزوی سلامتی و سرافرازی  دارم امیدوارم ما کارگرها رو به خاطر ندونم کاری هامون ببخشن  

متن آهنگ نمی دانی از حسین کشتکاری

چند وقتی میشه که ۱آهنگ رو بیشتر از همه آهنگ ها گوش میدم 

متن آهنگ واقعا زیبا بود - این اهنگ توسط آقای حسین کشتکاری خوانده شده - البته بگم که من این خواننده محترم رو نمیشناسم. 

متن آهنگ 

خیال انگیزو جان پرور چو بوی گل سراپایی

نداری غیر از این عیبی که میدانی که زیبایی

من از دلبستگیهای تو با آیینه دانستم

که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی

به شمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را

تو شمع مجلس افروزی تو ماه مجلس آرایی

منم ابرو تویی بلبل که می خندی چو میگریم

تویی مهر و منم اختر که میمیرم چو میایی

  

مه رخشان میان اختران پنهان نمیماند

میان شاخه های گل نشو پنهان که پیدایی

کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو

دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی

مرا گفتی که از پیر خرد پرسم علاج خود

خرد منع من از عشق تو فرماید چو فرمایی 

داستان ملا و درویش

یک ملا و یک درویش که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند ، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. 

وقتی ان دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بلا درنگ دخترک را برداشت و از رودخانه گذراند.

دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام ملا   که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:« دوست عزیز! ما  نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف بر خلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.»درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:

« من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی..»